حیرت مستمر . شعری از نظام الدین مقدسی
چرا نمی توانم
شعری بنویسم که در آن
آفتاب
ساده لوحانه و ولنگاری
طلوع کند
به گونه ای که نداند چرا
طلوع کرده است
و در درنگی کوتاه
آغشته به احساسی که پنجره ای اتاقم را
پوشانده است
حس کند سرد است
سرد
سرد
سرد
همچون دردناکی واژه های غمگین شعر من بر پوست رازناک زندگی
همچون حیرت مستمری
که در هر صبح با من
متولد می شود
ن.مقدسی
+ نوشته شده در پنجشنبه سی ام آذر ۱۴۰۲ ساعت 3:57 توسط نظام الدین مقدسی
|
از من نپرسید کی هستم و از من نخواهید همان کس باقی بمانم ( میشل فوکو )